قتل آب پرتقالی

امروز روزنامۀ بلاگفان رو گرفتم که بخونم. تو صفحۀ حوادث یه خبر خیلی تلخ رو دیدم. که صلاح دیدم برای شما بذارمش. از روزنامه عکس گرفتم ولی خب متن خبر رو اینجا هم میذارم. پیشنهاد میکنم چون برای تهیۀ روزنامه زحمت کشیده شده از رو روزنامه بخونین! (جانِ من، التماس میکنم!)



متن خبر رو هم میذارم اینجا:

به گزارش سوپر تِد از خبرگزاری بلاگفان، شب گذشته در محلۀ بلاگستان یک جوانِ بقال به دست یک جوان خریدار جلوی چشم یک خانم جوان با سلاح سردِ چاقو سلاخی شد. جزئیات بیشتر را از زبان متهم میشنویم:
دیشب رفتم مغازۀ محله مون.
+آقا سلام!
-ای بر پدرت لعنت!مرتیکه بی فانوس«!»
+جاااان؟؟
...
+داداش سلام عرض شد!!خسته نباشی!
همچنان سرش تو آخورِ گوشیشِ!
+آقققاااا!!!
-هااااااان؟چی وِز وِز میکنی یه ساعته؟؟؟؟؟مگه نمیبینی اتک خوردم؟؟؟چی میخوای از جونم؟؟
زیر لب میگه ****!
+خیلی معذرت میخوام مصدع اوقاتِ کلش تایمتون شدم!!یه بسته ماکارونی میخوام!
-کوفت بخوری! مگه چلاقی؟! خودت برو از اون قفسه بالایی بگیر!
+درست حرف بزن مرد حسابی! چلاق ****؛ نیم متر اونورتره ازت، همونو بده دیگه!
-اونا تاریخ مصرفشون گذشته!
اون دستۀ خرو بگیر باهاش بنداز پایین یه دونه گورتو گم کن.
از دور یه دختر خانمی به سمت مغازه میاد!
-نام برده:ژووووووونز! اینو ببین پسر!
چند لحظه بعد!

-سلام خانم!خوش اومدید به مارکتِ ما!وقتتون هم بخیر!
جانم؟در خدمتم!
بانوی مکرمه ی محترمه:یه دونه آب میوه پرتقال میخوام!باید برم از یخچال بگیرم؟
-مگه من مردم که شما زحمت بکشی بری از یخچال بگیری؟؟؟الساعه خدمتتون میارم!

+میگم یه دونه آبمیوه پرتقالم برا من بیار.
_آبمیوه پرتقال تموم کردیم.
+یعنی چی؟! دارم میبینم دیگه. اوناهاش. یه عالمه داری. از همونا یه دونه به منم بده.
_اینا مال کسیه. 
+خب یه هلو بده.
_نداریم
+چی داری؟!
_نداریم.
+کلا نداری نه؟!
_نه نداریم.
+ باشه.

اساسأ انسانِ صلح طلب و مدافعِ حقوقِ بشریت هستم!ولی نمیدونم چرا کلیه ی چپش از کلیه ی راستش بزرگتر بود و روده هاش اینقدر تو هم گره خورده بودند؟؟؟
فکر کنم بیماریِ خاصی داشت!!خود به خود از هم وا رفت طفلی!
به جانِ دختر همسایمون اقدس من تقصیری نداشتم!


در ضمن، یک عکس از متهم در حال ابراز پشیمانی تو بازداشتگاه هم به صورت اختصاصی داریم براتون.

۸ موافق ۱ مخالف
D: خسته نباشید واقعا

سلامت باشید واقعا!

خخخخخخخخخخخخخخخخ

ها ها ها ها ها ها!

ژووووووووووووووووونز؟

بله، ژووووووووووووونز! خخخخ. به معنای جون!

D:

D:

مچکر کِ خنده رابرلب هایمان مهمان کردی:)))


خواهش میکنم.

ولی خدایی یک نفر نیستم! خخخخ. ما چندین نفر آدم داریم فسفر میسوزونیم تا این مطالب تهیه بشن.
ولی به جای همۀ گروه از شما خواهش میکنم! خخخ

چرا من هی میام اینجا اولین جمله ای که در لحظه میاد تو ذهنم ناخواسته:خدا شفا بده است؟!:دی

نکنه خدا واقعا باید شفا بده؟!

خخخخ
خدایی ما این همه زحمت میکشیم مزدمون اینه؟! :دی

نه دستتون درد نکنه جدا:)ولی این جمله ناخوداگاه میاد خودش:دی

خدا رو شکر. مگه شفا بده؟! خدا همه رو شفا بده. اول از همه این تد رو!

من از روی روزنامه خوندم:)

ای دستت نکنه گلشن خانم. باشه که ملت از شما یاد بگیرن!

منم از رو روزنامه خوندم 
این همه زحمت کشیدین دستتون درست ولی 5 شیش تا غلط املایی داشت :دی
حالا اشکال نداره بیشتر دقت کنید دفعه بعد :دی
چند سال حکم بریدن برا مجرم؟

دست شما هم درد نکنه.

یا ابوالفضل! جدی؟! البته من خودم بعد از گذاشتن پست یکی دو تا شو رصد کردم.
در عرض نیم ساعت هم ایده مطرح شد، هم داستان نوشته شد، هم تصویر طراحی شد. باز هم معذرت میخوام. درستشون میکنم! چی فکر کردین؟! ها ها ها ها
سالش رو نمیدونم. ولی خب باباش پولدار بود داره ول میچرخه تو خیابونا.
در ضمن، قتلش در راه رضای خدا بود.

الان چرا مطلبو دوبار نوشتید پس ؟ من اول مطلب توی روزنامه رو خوندم بعد اومدم دو خط پستم خوندم دیدم همونه :))
اینم جهت اعلام حضور که بدومید اگر کامنت نمیذاریم اما میخونیم در سکوت :)

خب ممکنه بعضی ها معذوریت داشته باشن تو خوندن مطلب از روی تصویر، در ضمن، تاکید کردم که متن خبر رو گذاشتم.

بعدشم، من به گلشن خانم هم عرض کردم. تصور کنید ما صد تا مخاطب داریم. عین صدتاشون بیان و بخونن و برن.
فردا همین داستان تکرار بشه.
پس فردا.
...
ده روز بعد.
بعد از ده روز ما با هیچ بازخوردی از جانب مخاطب هامون مواجه نشیم.
خودتون باشید درِ اینجا رو گِل نمیگیرید؟!
بگم تِد بیاد ماشین دامادتون رو خَط بندازه؟!

باشه حالا اینقدر حرص و جوش خوردن نداره که :دی یع کامنت اونم میذارم از این به بعد :))
بعدشم هرگز یه ایرانی رو تهدید نکنید :||

داره! شما از همراهان قدیمی ما بودید! السابقون بودید. دست شما درد نکنه.

شما رگ و ریشه تون میرسه به پیامبر! 

عه من اصلا اون پاراگراف بالای عکس که شرح خواهش و تمنا برای خوندن از روی روزنامه بود رو نخونده بودم که :دی چه مخاطب خوبیم خودم ذهن صاحب پست رو میخونم و با همون فرمون جلو میرم :))
اینم سومین کامنت که صاحب وبلاگ راضی بشه :))

خیلی ممنون :)

این عکس کیه؟ :)) ایده ساخت روزنامه عالی. مرسی از زحمتی که میکشین :) اون خبر سمت راست جریانش چی بود؟ خواستین بیشتر شبیه روزنامه باشه؟ محتوا هم که مطابق پست اخیر جناب باب اسفنجی بود :)) ربطشون جالب بود.
خندیدیم. خداقوت :)

بماند! خخخ. یکی از خودمونه. صلاح نیست بگم.

ایده ش هم نمیگم مال کی بود. درون خودمون ذوق میکنیم! خخخ
خواهش میکنیم.
اون خبر سمت راست رو در حقیقت رفتم از یه سایت خبری کپی کردم. خخخخ. محض خالی نبودن عریضه و به قول شما بیشتر شبیه شدن به روزنامه.
پست اخیر باب اسفنجی؟! کدوم پست اخیر؟! آها تو وبلاگ خودم رو میگید.
والا ایده و داستانش با تِد بود. خودِ خودِ جنابش.
وایستین ببینم؟! نکنه ایده دزدی کرده؟! تِد بیا که بگیرمت کُشتمت.
خیلی ممنون.

راستی اون توصیه اول هم منو یاد یه چیزایی انداخت. که یه سریا میان مثلا یه متنو باز نشری چیزی میکنن یا ترجمه بعد میگن سایت اصلی هم برین و حدالامکان از همونجا بخونین اصن. منظورتون همین بود یا اتفاقی بود تشابهش؟

حتما اتفاقی بوده. من ندیدم تا حالا. ولی خب چون کار گرافیکیش با خودم بود خواستم ملت بخونن از رو عکس! خخخخ.

نبینم دیگه پای پرتقال رو هم بکشید وسط

به جان بختاپوس قصد و غرضی در کار نبود.

ای خدا!
چرا ما هر پستمون پای یکی میاد وسط؟!
یه حواس جمع + یه بیست ملیون وام ازدواج بده بی زحمت.

ایدۀ کار خیلی خوب بود. چند تایی غلط داشت که دوست عزیز اشاره کردن، خلاصه این که کار با عجله بوده از متن پیداست. عجله نکنید فقط، حالا که شروع کردین به یه کار شیک، پس لااقل یُخته وقت بیشتر بذارین.
خسته نباشید واقعا بابت زحمتی که که کشیدین. می دونم طراحی یه همچین چیزی وقت می بره.

خیلی ممنون. توی عکس من غلط املایی پیدا نکردم. حتما توی متن بوده که میگردم پیداش میکنم. از دست محمد! خخخ. 

+ غلط املایی ندیدم من! میشه بگید کجا؟

اون دو تا «که» تو کامنتم اشتباه تایپیه ها، یه وقت فکر بد نکنین.

فکر بد چیه؟! ما همیشه به شما حسن ظن داریم!

20 میلیون وام ازدواج :)))))))
وای عالی بود
اتفاقا تویِ عکس پرِ غلطه، من متن رو دیگه نخوندم

عالی میخونید البته.

میشه بگید این غلط ها رو خب؟!
+ به جز واژۀ مصدع اوقات چیز دیگه ای دستگیرم نشد.

بفرمایید

http://s9.picofile.com/file/8272115892/Untitled.jpg

البته نمیدونم اون جانِ در دم و بی فانوس رو از قصد گذاشتید اینطوری باشه یا نه
ر در رفتم هم با فتمِش فاصله داره :دی
مسدع هم با صاد هستش

دست شما مرسی.

اون جان در دم و ... که والا من اون حاشیه رو فقط کپی پیست کردم از یه خبر گذاری و اصلا بهش دقت نکردم. فقط خواستم که عریضه خالی نباشه.
مصدع رو هم اصلاح کردم. آبمیوه هم اصلاح خواهد شد. رفتم آخه؟! شما به یه فاصله بین ر و فتم گیر میدید؟! دم شما گرم! خخخ
در مورد بی فانوس هم باید به اطلاع تون برسونم که یک اصطلاح به اصطلاح طنز هست! از عمد به کار رفته. بقیۀ موارد رو من قبول دارم و از شما عذر میخوام. در اسرع وقت اصلاح میشه و به روز رسانی میشه پست.
ممنون.

پرتقال هستم
متخصصِ گرفتن هرگونه سوتی نگارشی و تایپی و دستور زبانی در متن :دی

از قضا بنده هم باب اسفنجی هستم ملقب به فردوسی دوم. منتهی سهل انگاری کردیم. پوزش واقعا!

پرتقال هستم
حامی همیشگی بلاگفان :دی
خواهش میشه قابل نداشت :)
خب معمولا روزنامه ها بین ر و فتمِش فاصله نمیزارن :دی
تیزبینی ذاتی دارم دیگه چه میشه کرد :دی
دمِ اونی که ازش کپی کردی گرم :|

ما حامیانمون رو روی چشم هامون نگه میداریم.

دمش گرم! خبر امروز بود فکر کنم. سریع رفتم تو صفحه حوادث یه خبر کپی کردم! خخخخ. خدایا توبه. فکر کنم به این خاطر اشتباه شد که کپی بدون ذکر منبع داشتم! خخخ

خب دیگه این مشکلم که حل و فصل شد :)
لطف دارین شما :)
برید به خبرگزاریه بگید ضایع بشن :| :دی
ما رفتیم :)
تا درودی دیگر بدرود :)) :دی

گناه دارن. ما باید هم هوای هم صنفی هامون رو داشته باشیم. (باب اسفنجی از خبرگزاری بلاگفان)

خدانگهدار شما و باز هم تشکر.

خسته نباشید بخاطر تهیه ی این روزنامه :)
خخخخخخ
واقعا عالی بود.
مخصوصا عکسای متهم :)))

ممنون. سلامت باشید :)

چه کنیم؟! ما برای تهیۀ پست از همه چی مون مایه میذاریم!

خب خودتون پی بردین انگار.

بله خدا رو شکر! البته با کمک خانم پرتقال.

خخخخخ 
یه اتک واقعی خورد اخر :)))
ممنون
یاعلی

خواهش میکنم :]

علی یارتون.

من از رو روزنامه خوندم :)
خووب بود خخخخ

خیلی ممنون.

از ما انتظار کار بد نداشته باشین!

چ بدشانسیا!دختر همسایه تون اسمش اقدسه؟!ماله ما اسمش مانداناست...خخخ
عکسه کیه؟!!!

آره اقدسه. ماندانا نداریم، ولی آرمیتا داریم.

عکس یکی از خودمونه. ولی کدوم بماند :)

چشممان روشن پای اقدس خانوم اینجام باز شده :))

قبل از اینکه شما رو بشناسیم اقدس خانم رو میشناختیم! :)

ممنون از زحمات فراوانتان:)))))

خواهش میکنیم.

ممنون از شما :)

=)))))))) خیلی خوب بود!!! :))))

:: این اقدس خانوم پاش به بلاگ فان هم باز شد! ای داد بیداد...کم کم داره جهانی میشه :دی

خوب خوندین!

:: اگه جهانی بشه شما که یادتون میمونه ما معروفش کردیم؟!

اصلا عکس این مهتمه ما رو کشــــــــــــــــــــــــــــتـــــــــ!!!!!!:)))))

متهم حتی :)

نمیرین تو رو خدا. خانواده تون به شما احتیاج دارن!

البته جرقه ی جهانی شدنش تو وب تد زده شد! :دی
جفتتون رو یادم میمونه :)))

من و تد نداریم که! یه روحیم تو دو تا بدن :)

اوه بله بله :))

بسیار بله!

خخخخخخخخ

ها ها ها ها ها!

خودمون؟!
مگه چتد نفریدپشت این وب؟!!

ما فقط سه نفر نویسنده ایم.

تِد، شهروند مریخی و باب اسفنجی.
ولی خب در کل بخوایم جمع بزنیم جمع خیلی بزرگی هستیم. حداقل شیش هفت نفر متفکر داریم! خخخ.
حالا ما سه نفر به صورت متمرکز داریم کار میکنیم. بقیه به صورت مشاوره ای.

:( پسرا جامعه مارو نیگا:دی

پسر چیه؟! ما یه پارچه آقاییم.

کاملا مشخصه:دی

چی فکر کردین پس؟

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
بلاگفان، یک نیروگاهِ غنی سازیِ لبخند، واقع در تنها جزیرۀ شادی در کلِ بلادِ بیان یا به عبارت بهتر سرزمینِ بیان هست. با ورود به این نیروگاه متعهد میشین که لبخند بزنین و با خروج از این نیروگاه متعهد میشین که تا ورود بعدی این لبخند رو حفظ کنین.
شعارمون رو هم حفظ کنین:
باحال باشید :)
HTML tutorial
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان